صبح ساعت ۸:۳۰ به هزار زور و زحمت از خواب بیدار شدم...
باید میرفتم دنبال کارای فارق التحصیلی..(به حقه چیزهایه نشنیده)
بعد از کلی تلفن و پیغامو پسغامو منت کشیه داداشه محترم رفتیم
مدرسه عزیزم... دوباره اونجا هم کلی منتو منت کشی از این دفتر به ا
ون دفتر رفتن ،لطف کردن یه کارنامه ناقابل به بنده عنایت فرمودنو
رفتیم اونجایی که باید میرفتیم ...
خلاصه اونجا که رسیدیم گفتن بیلاخ...
ثبت نام بی ثبت نام..خوش اومدین!!!
تموم شد کل مطلب همین بود...خسته نباشم
امشب مهمون دارم... خیلیم زحمت کشیدم...در حد پنج دقیقه تونستم
تو آشپز خونه صرفه وقت کنم...خسته میشم آخه ...روزم که هستم...
خلاااااااااااصه...
همین دیگه...عرضی ندارم..
دزضمن نماز روزه هاتونم قبول!!
روزخوش........
در چشم روز خسته خزیده ست
رویای گنگ و تیره خوابی
اکنون دوباره باید از این راه
تنها به سوی خانه شتابی........
سلام بی نشون. امیدوارم موفق باشی و سربلند.
بر عکس اسمت نوشته ات خیلی هم بی نشون نیست. ممنون که سر زدی . فکر کنم فهمیدی که من ازتوهم تازه وارد ترم !
مهم نیست هدف خود نوشتنه . به قول مارگرت دوراس (( نوشتن همین و تمام ))
بازم سربزن
چرا بخوام که دیگه نظر ندی؟ این جوری نیست.
اگه نمی خواستم کسی نظر بده کامنت وبلاگم رو می بستم و خلاص!
راستی ... چه جوری تازه از مدرسه داری فارغ التحصیل می شی اون وقت یه سال از من کوچیکتری. من یه کمی گیج شدم!
روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است
آری افطار رطب در رمضان مستحب است
روز ماه رمضان زلف میفشان که فقیه
بخورد روزه خود را به گمانش که شب است...
سلام
آدرسو درست کردم . (( عاشق)) رو بخون.
اگه جایی مبهم بود بپرس .حتما توضیح میدم ( هرچند نوشته باید بی نیاز از توضیح باشه ولی عجله من برای نوشتن ممکنه اینو ضروری کنه )
سلام
وبلاگت خیلی بامزه و خودمونیه!
مرسی که سر زدی
خدانگه دار
پس باید امسال کنکور داده باشی. من سال آخر رشته ادبیاتم. و به همین خاطر باید بهت بگم که تو کامنت آخرت ده دوازده تا غلط املایی و ویرایشی داشتی ها!
می دونم که همه ی اینا از حال و هوای عشقه!! پس غصه نخور عزیزم.
دیدی آخرم جواب سوال قبلی هاتو ندادم!
منم عجب آدمی هستما . مگه نه؟
سلام خوبی؟
عجب! وبلاگت جالبه!
حرفاتم جالبه!
راستش من از همتون تازه وارد ترم! :)
خوشحال میشم به منم یک سری بزنی.